- دامنه داری(مَ نَ / نِ)
عمل دامنه دار. حالت و چگونگی دامنه دار
معنی دامنه داری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فن یا هنر اداره کردن خانه شامل آشپزی، خیاطی، بهداشت، تغذیه، تربیت اطفال، اقتصاد، صنایع دستی، اخلاق، مقررات خانوادگی و مانند آن، تدبیر منزل
(دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
که دامنه دارد. دارای دامنه، وسیع. پهناور. موسع. با عرض و طول بسیار. ممتد.
- ابری دامنه دار، که دنبالۀ آن نگسلد.
- ادعای دامنه دار، طولانی.
- اقداماتی دامنه دار، سخت وسیع و ممتد.
- بارانی دامنه دار، که دیر زمان ببارد.
- بحثی دامنه دار، بحثی پردامنه. طولانی.
- تظاهرات دامنه دار، ممتد و وسیع.
- جنگی دامنه دار، که بدرازا کشد. که دیر بپاید.
- فعالیت دامنه دار، ممتد.
- مبارزۀ دامنه دار، ممتد. که زود بانجام نکشد
- ابری دامنه دار، که دنبالۀ آن نگسلد.
- ادعای دامنه دار، طولانی.
- اقداماتی دامنه دار، سخت وسیع و ممتد.
- بارانی دامنه دار، که دیر زمان ببارد.
- بحثی دامنه دار، بحثی پردامنه. طولانی.
- تظاهرات دامنه دار، ممتد و وسیع.
- جنگی دامنه دار، که بدرازا کشد. که دیر بپاید.
- فعالیت دامنه دار، ممتد.
- مبارزۀ دامنه دار، ممتد. که زود بانجام نکشد
(نَ / نِ)
لغت نامه دهخدا
عمل دانه کار. کشت کردن. کشتکاری. تخم پاشی:
بجز دانه کاری مرا کار نیست
بمن پادشاهی سزاوار نیست.
نظامی
بجز دانه کاری مرا کار نیست
بمن پادشاهی سزاوار نیست.
نظامی
هنر اداره خانه یا مجموعه آگاهی های مربوط به آن مانند، آشپزی، خیاطی، شغل و عمل خانه دار
فراخ، گسترده، وسیع، طولانی، مبسوط، مفصل
دانه داری، دانه بندی
